زندگينامه استاد حسين قوامي

برگرد...

فاخته اي با يادگاري فراتر از 400 ترانه و آواز دلنشين

نام حسين قوامي هنرمندي كه بيش از نيم قرن در خدمت موسيقي ايراني بود ، نامي آشناي صاحبدلان است و مقام والاي او بر كسي پوشيده نيست مردي فروتن و بي ادعا كه آواي دلنشين او در دلها جاي دارد و صفحات يا نوارهاي آواي جاوداني اش را در هر خانه اي مي توان سراغ گرفت . قوامي نه تنها خدمتگزار موسيقي بلكه مروج شعر و ادبيات نيز بود . شعر ها را چنان واضح و آشكار مي خواند كه هر شنونده اي مي فهميد ، احساس مي كرد و بدان گوش مي سپرد . با قوامي  " رضي الدين آرتيماني  "  را شناختيم و به حال و هواي اشعار سعدي و حافظ و مولانا نزديك شديم  . صداي نرم و بي مانندش ، درك فوق العاده اش از شعر و آگاهي ژرف اش از موسيقي ايراني ، نام وياد او را هرگز از قلب دوستدارانش نخواهد زدود .

سال 1288 خورشيدي در تهران زاده شد ، مادرش آواي گرمي داشت و به گفته ي استاد "  ..... هنگام تلاوت قرآن متوجه صداي گيرا و جذابش مي شديم ...." از ده – دوازده سالگي با صفحاتي كه در دسترس بود  به تقليد از صداي خوانندگان پرداخت ، هر چند كه كار آساني نبود و مخالفت پدر را نمي توانست سرسري بگيرد .

مرحوم حسين خان اسماعيل زاده استاد بزرگ موسيقي نزديك خانه ي قوامي كلاس تعليم داشت . استادي كه هنرمند اني مانند : صبا  -  مرتضي محجوبي  -  رضا محجوبي  -  حسين يا حقي  -  حسين تهراني  و  ....   از شاگردان او  بودند  . رفت و آمد خانوادگي سبب شد تا مرحوم اسماعيل زاده به قدرت صداي حسين پي ببرد و به او پيشنهاد تعليم بدهد اما پدر تسليم نا پذير مي نمود . همسايگان و اهل محل چون ديدند حسين ضمن علاقمندي به آداب مذهبي صداي خوشي دارد ، شبهاي ماه رمضان دنبالش مي رفتند و او را به مسجد سپهسالار مي بردند و از روي دفترچه اي كه به دستش مي دادند نزديك به نيم ساعت در گلدسته ها مناجات خواني مي كرد . اين نيز چندان نپاييد و با ممنوعيت پدر  رو برو شد . از آن پس حسين تنها مي توانست در خانه و دور از چشم پدر با استفاده از صفحه به تمرين آواز سرگرم شود .

پس از در گذشت پدر ، مادر روشنفكر فرمان آزادي حسين را صادر كرد و چون برادرش مشغول ياد گيري تار بود به كمك وي با استاداني چون  احمد عبادي  و حسين يا حقي  آشنا شد . سال 1308 تصادف به ياري او شتافت و مرحوم "  ظلي  " را شناخت . شناختي كه به دوستي نزديك انجاميد و تا پايان عمر "  ظلي  " ادامه يافت . سال 1312 نخست با برادران وفادار  و به دنبال آن با يكي از خوانندگان مشهور و سطح بالاي آن دوران  "  مرحوم عبدالله حجازي  "  آشنا شد و مدت 6 سال نزد او به تعليم آواز و شناخت رديفهاي موسيقي ايراني گذراند . همزمان از محضر ديگر استادان كسب فيض كرد و به مقامي رسيد كه اساتيد موسيقي معتقد شدند كه او دستگاههاي و مقام ها را به كمال مي شناسد و اجرا مي كند .

سال 1325 شادروان حسينقلي مستعان نويسنده ي مشهور كه رياست راديو را داشت از او خواست تا همراه برادران وفادار برنامه اي در راديو اجرا كند . او خود در اين مورد گفته  "  .... شب قول دادم اما صبح پشيمان شدم . مي خواستم تلفني انصراف خودرا اطلاع دهم اما مستعان شبانه خبر را به راديو داده بود .كار از كار گذشته بود . ساعت 5/1 همراه با برادران وفادار و مرحوم همدانيان برنامه اجرا شد و بدنبال آن تلفن هاي راديو براي شناختن اين خوانند ه به صدا در آمد . اما كسي جواب قانع كننده اي نگرفت ، قوامي افسر ارتش بود و خوانندگي براي نظاميان ممنوع . اين برنامه آوازي در مايه ي ابوعطا بود و او خود احساسش را چنين بيان كرده  "  بار اول كه مي خواستم اجراي برنامه كنم ، وحشت كرده بودم و حتي در شروع برنامه از فكر اينكه ميليون ها نفر صداي مرا مي شنوند و اگر وسط كار ، برنامه خراب شود ، چه آبرو ريزي خواهد شد ، بدنم به لرزه افتاد . ولي بعدها اين مسئله عادي شد  " .

او شش ماه با نام ( نا شناس ) آواز خواند و پس از آن به پيشنهاد مرحوم روح الله خالقي نام مستعار ( فاخته اي ) را برگزيد و تا سال 1341 كه باز نشسته شد ، توانست با نام واقعي خودش برنامه اجرا كند . شادروان قوامي از سال 1325 تا سال 1331 هر هفته روز هاي جمعه در راديو برنامه داشت و نزديك به 300 برنامه اجرا كرد كه متاسفانه به دليل كمبود امكان ضبط و پخش مستقيم اثري از آنها بر جاي نمانده .

از سال 1331 تا 1337 به علت ماموريت هاي نظامي خارج  از تهران  ، از راديو كناره گيري كرد . نگارنده در سال 1337 افتخار آن را يافتم تا در اراك با استاد آشنا شوم .

سال 1337 مرحوم داوود پيرنيا  باني برنامه ي "  گلها  " استاد را به همكاري دعوت كرد ، او كه شش سال در راديو برنامه اجرا نكرده بود ، ابتدا نپذيرفت . اما وقتي دانست چگونگي برنامه هاي موسيقي راديو تغييراتي كرده و به خصوص برنامه ي گلها  وضع آبرومندانه و فرهنگي دارد ، و اركستر بزرگ گلها را زا نزديك ديد ، با شرط موافقت ارتش پذيرفت . مرحوم پير نيا هم با نفوذ و اعتباري كه داشت اين موافقت را كسب كرد ، و چنين بود كه استاد بين سالهاي ( 45- 1337 ) يكي از پركارترين خوانندگان برنامه ي گلها بود .

دست آورد اين دوران نزديك به 400  برنامه در ( گلهاي رنگارنگ 162 برنامه ، گلهاي جاويدان 44 برنامه  ،  برگ سبز 87 برنامه ، شاخه گل 39 برنامه  ، گلهاي تازه 27 برنامه و متفرقه 18 برنامه است .)

استاد قوامي در تلويزيون نيز فعاليت داشت و شاگرداني تعليم داد ، او خود گفته "  در سالهاي آغازين كار تلويزيون ، كلاسي در ساختمان تلويزيون تاسيس شد و از بين  گروهي داوطلب 18 نفر براي تمرين آواز انتخاب شدند . حدود يك سال به همراهي استاد حنانه  ،  زرين پنجه و استاد بهاري به تعليم شاگردان پرداختيم و هر كدام از ما آموزش يكي از رشته هاي موسيقي را بر عهده داشتيم " .

سال 1346 به دعوت سازمان يونسكو ، همراه با گروهي از هنرمندان برنامه هايي در آلمان و فرانسه اجرا كرد . برنامه ي او چنان مورد توجه مردم قرار گرفت كه قوامي و يارانش را گلباران كردند . برنامه اي نيز به مدت يك هفته با همراهي 17 تن از هنرمندان ايراني در ( كابل ) اجرا كرد كه بي نهايت چشمگير بود و مورد تشويق مردم افغانستان قرار گرفتند .

در همين سال به همراهي استادان (  جليل شهناز و كسايي ) برنامه اي در سالن دانشكده ي ادبيات براي گروهي از بزرگان موسيقي جهان ، اجرا كرد كه بسيار جالب بود و يكي از استادان خارجي طي مصاحبه اي مطبوعاتي گفت " من تصور مي كردم كه آواز ايراني داراي ريتم نمي باشد ولي در اجراي برنامه هاي قوامي متوجه شدم كه اين خواننده ريتمرا در آواز رعايت ميكند و به نوازندگانش توجه ندارد و حاكم برنامه است . درست موقعي كه بايد آواز شروع كند شروع ميكند و همين امر باعث شد كه متوجه شوم ريتم آواز ايراني ، چهار ضربي است و تنها قوامي اين را رعايت ميكند و من اين رعايت ريتم را در خوانندگان ديگر نديدم و نشنيدم . قوامي در آواز ايراني در سطح عالي و بالاتر از ديگر خوانندگان قرار دارد .

استاد نورعلي برومند نيز نظري همانند اين داشت و معتقد بود كه در آن شرايط و برهه از زمان  در بين خوانندگان  ، قوامي در سطح بالاتري قرار دارد و خواننده اي ندا شتيم كه بتواند همپايه ي او بخواند  .

مرحوم قوامي با هنرمندان معاصر خود روابطي دوستانه داشت و با همكاري استاداني مانند : مرحوم خالقي ، مرحوم بديعي ، و عزيزاني چون : تجويدي ، پرويز ياحقي و مهندس همايون خرم آهنگ هاي به ياد ماندني اجرا كرد ، ترانه هاي گيتي افروز ( داد از دل ) ساخته ي استاد تجويدي ، سرگشته ( تواي پري كجايي ) ساخته ي همايون خرم ، جواني از پرويز ياحقي ، ( ساقي نامه  ) از مرحوم بديعي ، آهنگ بختياري شوشتري ( محلي دو صدايي ) از مرحوم خالقي ، بخشي از اين همكاري هاست .

شادروان قوامي ، حال وهواي شعر و آهنگ را درك ميكرد و همواره چنان مي خواند كه شاعر و آهنگ ساز را به شگفتي وامي داشت . در سال 1366 نواري با عنوان ( آواي فاخته ) با آهنگي از عماد رام و صداي قوامي با اشعار حافظ و نيما و سال 1367 نيز (بهار عاشقان ) كه شاهكاري از قوامي و همايون خرم است با اشعار مولانا منتشر شد كه شگفتي آفرين است و بيانگر آنكه اين هنرمند در مرز 80 سالگي هم همان صداي گرم گيرا و دلنشين را داشت و چنين مردي هرگز نخواهد مرد .

مرحوم قوامي در اواخر عمر به دليل بيماري گوشه گيري گزيد و خانه نشين بود ، ضعف چشمان توان خواندن و نوشتن را از او گرفته بود . تنها ياران نزديكي چون عبدالعلي وزيري و مهندس گلشن ابراهيمي ، گاهي به ديدارش مي رفتند و از ميان موسيقي دانان ، شهرام ناظري شايد تنها كسي بود كه لحظه اي اورا فراموش نكرد . همه اورا دوست داشتند ، حتي جوانان كم سن و سال كه با دسته هاي گل به خانه اش ميرفتند ، چهره ي تكيده و مهربانش را مي بوسيدند و او با لبخند به اين بوسه هاي لبريز از صفا و محبت پاسخ مي داد ، شگفت زده مي شد از اينكه مي ديد بر خلاف تصور ، جوانان اورا مي شناسند و دوستش دارند . افسوس كه ( فاخته ) ي خوشخوان و هنر مند ، ديگر آن حال و حوصله ي گذشته را نداشت ، مي توانست بخواند و خود مي گفت " اين چشمه در من خشك نشده ، شوق خواندن نمانده " .

سرانجام ، غروب روز پنجشنبه هفدم اسفند ماه 1368 جهان را بدرود گفت و پرنده ي روح ( فاخته ) به آسمانها پر كشيد . مراسم تشييع شكوهمندي برگزار شد و پيكر آن روانشاد از برابرتالار وحدت ( رودكي ) با بدرقه ي هزاران تن شيفتگان موسيقي ملي ودوستان به امامزاده طاهر كرج منتقل و در كنار دوست ديرين و همنواي هنر آفرينش ، سلطان آواز شادروان غلامحسين بنان به خاك سپرده شد. 

روانش شاد و يادش جاودانه باد


محسن نعمتی